بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد