تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل