باغ اعتبار یافت ز سیر کمالیات
گل درس میگرفت ز اوصاف عالیات
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
هنوز از تو گرم است هنگامهها
بسی آتش افتاده در جامهها
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
شب بود و تاریکی طنین انداخت در دشت
سرما خروشی سهمگین انداخت در دشت
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت