آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...