یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد