شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند