از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
عشق، هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمیخیزد
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار