بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده