نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را