خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی