صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست