خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما