میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو
تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم
بیا و در گذر این وقت شب کجا برویم؟
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر