ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی