گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
تابید بر زمین
نوری از آسمان
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی