دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
سر در بغل، باید میان جاده باشی
پیش از شهادت هم به خون افتاده باشی
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!