از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما
مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
بهار آمد و عطری به هر دیار زدند
به جایجای زمین نقشی از بهار زدند
آفتابی کز تجلی بیقرینش یافتم
در فلک میجُستم اما در زمینش یافتم
مردم دهند نسبت رویت بر آفتاب
اما ز بخت خود نکند باور آفتاب
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
بیسایه مرا آن نور، با خویش کجا میبرد
بیپرسش و بیپاسخ، میرفت و مرا میبرد
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
کاش از جنس جنون، بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من