با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است