یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد