پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
حدیث دربهدریهای من شنیدن داشت
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا