کبود غیبت تو آسمان بارانیست
و کار دیدۀ ما در غمت گلافشانیست
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود
گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
آزرده طعم دورى، از یار را چشیده
روى سحر قدم زد با کسوت سپیده
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد
ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت
جز هالهای کبود از او کس نشان نداشت
خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکیست
خیمهگاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکیست
حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی
نمیماند به پشت ابرهای تیره زندانی
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
هيچ موجى از شكست شوق من آگاه نيست
در كنار ساحلم امّا به دريا راه نيست
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟