چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خونآلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش