چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود