ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟