چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش