آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم