آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
با دشمن خویش روبه‌رو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتش‌دان شده
پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
گفت رنجور دلش از اثر فاصله‌هاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدله‌هاست
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آیینه شده‌ست دم به دم حیرتی‌ات
گشته سپر حسین، خوش غیرتی‌ات
وقتی عدو به روی تو شمشیر می‌کشد
از درد تو تمام تنم تیر می‌کشد
این كیست از خورشید، مولا، ماه‌روتر
بی‌تاب‌تر، عاشق‌تر، عبدالله روتر
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جان‌پرورم ببین
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گل‌های مدینه داغ‌دارش بودند
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
