سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
خم میشوم تا گامهایت را ببوسم
بگذار مادر جای پایت را ببوسم
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
تو زینت دلهایی ای اشک حماسی
از کربلا میآیی ای اشک حماسی
اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بیپروا نکردی
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر