نمکپروردهات ای شهر من خیل شهیداناند
شهیدانی که هر یک سفرهدار لطف و احساناند
با گریه نوشت... با چه حالی میرفت
آن توبهسرشت... با چه حالی میرفت
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
تبت پایین میآید سرفههایت خوب خواهد شد
دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
آه ای شهر دوستداشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است