تبت پایین میآید سرفههایت خوب خواهد شد
دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
نگاه میکنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند