با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
و خانهها، همه، هر جا، خراب خواهد شد
در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند