غزل | شعر هیأت

یا ایهاالعزیزتر از یوسف!
عکس تو را به چاه می‌اندازند

علیرضا قزوه

غزل

مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه

سیدمحمدجواد شرافت

آه از آن ساعتی

غزل

علی‌اکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد

مرتضی امیری‌اسفندقه

غزل

می‌رفت که با آب حیات آمده باشد
می‌خواست به احیای فرات آمده باشد

حسن بیاتانی

از دوشنبه تا جمعه

غزل

سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری

حسن بیاتانی

از دوشنبه تا جمعه

غزل

آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و «زهیر» شد

سیدمحمدمهدی شفیعی

آه از آن ساعتی

غزل

از برق تیغ او احدی بی‌نصیب نیست
این کیست؟ این‌که آمده میدان «حبیب» نیست؟

سیدمحمدمهدی شفیعی

آه از آن ساعتی

غزل

دلم پرواز می‌خواهد، رها در باد خواهم شد؟
نمی‌دانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟

عباس همتی

آه از آن ساعتی

غزل

گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم

قاسم صرافان

سرنوشت

غزل

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم

سیدحمیدرضا برقعی

رقعه

غزل

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم‌شبی دفع صد بلا بکند

حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

غزل

ساحت قدس تو ای آینۀ «آیۀ نور»
هست سرچشمۀ آگاهی و شیدایی و شور

محمدجواد غفورزاده

آیه ۸۸

غزل