بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی
به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت
کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
غبار خانه بروبید، عید میآید
ز کوچههاست که بوی شهید میآید
ما دردها و داغها را میشناسیم
غوغای باد و باغها را میشناسیم
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين