سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
وقتی که شدهست عاشق مولا، حر
ای کاش نمیشد این چنین تنها، حر
بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
اصحاب حسین در خطر، میمانند
امثال حبیب بیشتر میمانند
سبزیم که از نسل بهاران هستیم
پاکیم که از تبار یاران هستیم
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
امروز وطن معنی غم را فهمید
با سایهٔ جنگ، متّهم را فهمید
از خیل دلاوران گسستن نتوان
با روح خدا عهد شکستن نتوان
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو