از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق
با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
در راه خدا تن به خطر باید داد
در مقدم انقلاب سر باید داد
شور سفر کربوبلا در سر توست
برخیز، گذرنامه، دو چشم تر توست
چشم از همه کائنات بستی، ای عشق
در کعبهٔ کربلا نشستی، ای عشق
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن