میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
از غیب ترنم حضوری آمد
از قلۀ آسمان چه نوری آمد
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
گلخندهای که مهر به ماه خدا کند
از پای روز، حلقۀ شب را جدا کند
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشته است
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات