مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را