رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم