باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری