نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست