شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری