چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم