بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟