ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
هر چقدر این خاک، بارانخورده و تر میشود
بیشتر از پیشتر جانش معطر میشود
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد