شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل