شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است