چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟