ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين