وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد