ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
گر مرد رهی، میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت
ای ز پیدایی خود بس ناپدید
جملۀ عالم تو و کس ناپدید
به نام آن که جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد...
به نام آن که ملکش بیزوال است
به وصفش عقلِ صاحب نطق، لال است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی